دقت کردم یه وقتایی که بعضی آدما میان سمتم که نباید، به طرز معجزهآسایی انگار یکی از یقه بلندشون میکنه و از زندگیم پرتشون میکنه بیرون :)) معمولاً حتی زودتر از اینکه خودم حکمتشو فهمیده باشم.
Hey guardian angel, I see you
Jo March | سه شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۴
23:48
شاید هنوز برای حرف زدن باهات دیر نشده. شایدم اصلا همینطوری بهتره.
خیلی کلافهام.
Jo March | سه شنبه بیست و نهم مهر ۱۴۰۴
9:33
جدیدا خیلی خیلی خستهم، زیاد گشنم میشه ولی به محض اینکه غذا میخورم میمونه روی دلم، شونه هام و کمرم از حمل کیفای سنگین و پشت میز نشستن طولانی درد میکنه، توی امتحانام گیج میزنم و نمره خوبی نمیارم، حال روحیم افتضاحه و خب واقعا نمیدونم چرا اینقدر به خودم سخت گرفتم :) احساس میکنم احمقترین آدم ممکنم واسه مهندسی خوندن و اینجا اومدنم بدترین اشتباه بود.
Jo March | دوشنبه بیست و یکم مهر ۱۴۰۴
18:45
In my restless dreams, I see that town
Silent hill hell...
Jo March | یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴
17:22
دقت کردم چندساله مامانم یه طوری باهام رفتار میکنه انگار شوهرشم.
Jo March | یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴
17:21
امروز سر تک تک کلاسا داشت خوابم میبرد. کاش میفهمیدم چرا اینقدر خستهم
Jo March | یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴
15:34
...I'd cry my eyes violet
Elizabeth Taylor
Tell me for real, do you think it's forever?
Jo March | یکشنبه بیستم مهر ۱۴۰۴
7:36
انگار هر چی سنم بیشتر میشه، بیشتر با مینایِ «کنعان» همذاتپنداری میکنم...
Jo March | پنجشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۴
23:7
فریاد که من از همه دیدار تو را
مشتاقترم وز همه محرومترم...
Jo March | چهارشنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۴
23:0
چقدر دارم سر خودمو شلوغ میکنم که یادت نیفتم و درست وقتی دیگه بهت فکر نمیکنم دوباره اتفاقی میبینمت، با اون صورت مهربونت که توی آفتاب میدرخشید و اون لبخند غیرمنتظره.
امروز وقتی توی تئاترشهر قدم میزدم مدام توی ذهنم بودی. چقدر دلم برات تنگ شده. کاش قصهی من کنار تو اینقدر زود تموم نمیشد...
Jo March | دوشنبه چهاردهم مهر ۱۴۰۴
19:19
دلم یه دل سیر گریه میخواد ولی گریهم نمیاد.
Jo March | یکشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۴
17:22
دور و ورمون پر شده از آدمایی که تکلیفشون با خودشون مشخص نیست و فقط وقت همدیگه رو میگیرن.
Jo March | چهارشنبه نهم مهر ۱۴۰۴
9:27
اگه فقط یه روز از عمرم مونده باشه، دیگه هیچکدوم از اون «مثلاً»شکستهام برام مهم نیستن
فقط کاش توی زندگی روزمرهام این قضیه رو یادم نره.
Jo March | سه شنبه هشتم مهر ۱۴۰۴
21:45
دیگه پذیرفتم که من وقتی رژیم دارم افسرده میشم و همینه که هست😂
Jo March | جمعه چهارم مهر ۱۴۰۴
21:55
چون عزیزکم، توی وجودِ تو زیادی عشق وجود داشت برای اینکه انتخاب دوم کسی باشی؛ حیف میشد اون همه احساس...
Jo March | سه شنبه یکم مهر ۱۴۰۴
13:44