صبح باید برم آزمایش بدم،
مامان می‌گه "صبح پا نشی بگی می‌خوام برم آزمایش بدم بزار یه نسکافه بخورم بیدار شم!"=))))))))))
نفسم از خنده بند اومده بود-
Who knows if she never showed up, what could've been?
تست دادم و نتیجه‌ش این دراومده که افسرده‌ام؛ یه پله قبل از افسردگیِ شدید که آخرین مرحلشه.
به به.
کلا انگار من به دنیا اومدم بقیه هی بزنن تو ذوقم.
بار چندمه ذوقم کور میشه؟((:
یه امتحان فوق‌العاده افتضاحِ شیمی دادم و نمره‌ام قراره به فنا بره،
حداقلش اینه که میان‌ترم بود
حداقلش اینه که زنده‌ام |:
همش خوابم میاد، میلی به پیشرفت ندارم، درست درس نمیخونم، حوصله‌ی هیچیو ندارم و یه بی حسیِ مزخرفی دارم.
و همچنان هیچ‌کاری واسه افسردگیم نکردم.
.I hate it I hate it I hate it I hate it
.خودم کم حالْ‌بدی تجربه‌می‌کنم، بعد اونوقت واسه چند قطره اشکِ هفت پشت غریبه چنان به هم می‌ریزم و غمگین می‌شم که انگار... بیخیال
زیادی احساساتی بودن هم یه موهبته هم یه طلسم!
که خیلی وقته اغلب داره رویِ طلسمْ‌گونه‌اش رو نشونم میده.
You know I adore you
I'm crazier for you
,than I was at 16
.lost in a film scene
خدایا اگه قرار بر دیدنشه که خودت راحت همه چی رو ردیف کن /:
جدیدا دارم به این نتیجه می‌رسم که اون بخشی از مغز که مربوط به فهمیدنِ هندسه میشه رو ندارم کلا :)))
یا اگرم بفهمم خلاقیتِ حلِ سوالش رو ندارم
یا سریع همه‌ی نکاتش رو فراموش میکنم
علاقه هم که ندارم :)))
امروز دبیر مدرسه شروع کرد شیمی آلی رو درس دادن،
و من یاد کلاسای المپیاد افتادم و دلم پر کشید :)))
کلاسای این کجا و کلاسای عالیِ "م.ج" کجا.
اینکه با وجود "ا.ا" و انصراف هنوز هم ذره‌ای از علاقه‌م به شیمی کم نشده نشون میده چقدر این درسو دوست داشتم و دارم :)
Being a student isn't even fun anymore
احساس خفگی بهم دست میده با این control freak بودناشون.
+ اینایی که کم میخوابن چجوری میتونن درس بخونن اصلا؟!
من اگه کمتر از 8 ساعت بخوابم نمیتونم تعادلمو حفظ کنم حتی. :|
و بحث عادت هم نیست چون حدودا یه ساله 6/7 ساعت میخوابم و همیشه خسته‌م، همیشه.
امروز یکِ آبانه
اشوان کیش کنسرت گذاشته واسه ۵ آبان.
داداش یه ذره دیرتر میگفتی، الانم زود بود به خدا :|