- یه پیامک بزن.
+ کجایی؟
Jo March | جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۰
23:4
میگه: بعضی وقتا میدونستیم که قراره آسیب ببینیم؛
اما بازم نمیتونستیم رها کنیم و بریم.
تصمیم هفتهی پیشم کمکم کرد بفهمم دل کندن بهتر از جون کندنه :)
و روز به روز بیشتر متوجه شم که بعضی وقتا رها کردن و رفتن،
بیشتر به نفعمونه؛ هرچقدر هم که به قول "م.ر" ترک کردن جسارت و شجاعت زیادی بخواد...
Jo March | جمعه بیست و هفتم فروردین ۱۴۰۰
0:29
I am ABSOLUTELY drunk on jealousy and don't know why
eventhough I know it's all gone
eventhough I know that I used to be on the wrong path
خلاصه بگم؛ نمیدونم چه مرگمه.
شاید کمالگراییمه که باعث میشه بخوام توی هررررچیزی بهترین باشم حتی اگه مورد علاقم نباشه یا برام خوب نباشه.
البته یه چیزی که راجع به خودم فهمیدم اینه که وقتی یه چیزیو دوست ندارم (خوندن دینیو فاکتور بگیریم چون ب هرحال از پسش برمیام) نمیتونم توش بهترین باشم.
شاید چیز خوبیه... مث آلارمه...
ولی... نمیدونم واقعا.
پ.ن: تراپی داره خوب پیش میره(:
Jo March | سه شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۴۰۰
21:24
همییییشه وقتی ماه رمضون میشه اینقد گرم میشه ها
نمیدونم داستان چیه.
دارم میپزم.
Jo March | یکشنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۰
23:59
احساس خستگی و تنهایی (توی مدرسه) رو دارم
و حس اصحاب کهفو😂 که دارم سعی میکنم به چرت و پرتای regular مدرسه عادت کنم
۴ روزه با افسردگی لش کردم و به خودم قول دادم دیگه از فردا درست درس بخونم
🤦🏼♀️ I also got my period sooooo it's not really fun
خلاصه موتورم روشن بشه که بعد از خرداد حال خوبی داشته باشم :)
و شاید دیگه مدرسه به نظرم چرت و پرت نیاد مث قدیم
Jo March | یکشنبه بیست و دوم فروردین ۱۴۰۰
23:58
دارم تراپی میرم که اینقدر به فکر حرف مردم نباشم...
کاش جواب بده...
صداهای توی سرم بیشتر از هروقتی داره عصبیم میکنه
فکر کردن به اینکه چرا به چشم خیلیا دوستداشتنی نبودم یا تشویق نشدم
درحالی که نباید برام مهم باشه!...
حرفای امروز "ب" هم بیشتر از همه روی نِروم رفته
خستهم. دوست دارم زودتر خرداد هم تموم شه و دور شم از اینجا. دورِ دور...
Jo March | شنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۰
23:16
فقط حیف که نباید الان جوری رفتار کنم که باهام لج کنن
حییییییف!
Jo March | شنبه بیست و یکم فروردین ۱۴۰۰
13:13
یه نگاه گذرا انداختم دیدم تمام پستام، تمام استرس هام و... در این چند ماه اخیر مربوط به المپیاد میشده!!
چه عجیب که دیگه نیست... :,)
Jo March | پنجشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۰
21:1
در عرض 48 ساعت بزرگترین تصمیمای ممکنُ گرفتم...
درست مثل اول سال که تصمیم گرفتم المپ بخونم، دیشب تصمیم گرفتم که برگردم به زندگی عادی! و راهی که همه میرن...
یه غم عجیبی داره از دیشب پشتم راه میره
یعنی خوشحالما... فکر میکنم تصمیم درستی گرفتم... تحمل اون حجم از فشار رو نداشتم واقعا؛ باید به سلامت روانمم احترام بزارم...
اما یه جور عجیبی دلم تنگ میشه برای همه چیز؛ برای کلاسا، استادا...
مثلا وقتی به این فکر میکنم که دیگه هشت صبح جمعه کلاس ندارم، یه جور عحیبی میشم
اینکه دیگه تکلیفای وحشتناک ندارم :))
و...
میدونم این روزا هم میگذره
فقط... تا همیشه تو گلوم میمونه فکر کنم...
اصلا معلوم نیست اگه این دو هفته رو هم میخوندم چی میشد؛ احتمال حذف شدنم بیشتر بود... اما شایدم قبول میشدم...
به هرحال .it's for the best
خانوم "ط" بهم میگفت تو الان قوی شدی پس توی مسیر جدیدت هم قوی پیش برو...
that's the plan
که آرومم کنه و بهم یادآوری کنه دل کندن از چیزایی که
شیش هفت ماهِ تمام بهشون عادت کرده بودم ، هرچند سخت ، ولی لازم بود...
همین. 💙
Jo March | پنجشنبه نوزدهم فروردین ۱۴۰۰
20:55
tossing out blame, drunk on this pain
look at how my tears ricochet.
Jo March | چهارشنبه هجدهم فروردین ۱۴۰۰
9:12
خیلی گریه کردم؛ از درون شکستم...
یکی از بدترین روزای زندگیم بود...
احساس میکنم کرخت و بیانرژی ام؛ و بدتر از همه
احساس میکنم تنهام
خیلی تنها...
Jo March | دوشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۰
23:24
دیدی بعضی وقتا آدم یهو میبُره؟
من توی همون نقطهم...
Jo March | دوشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۰
15:43
چرا اینقدددد با خودم حرف میزنم؟ |:
و نمیتونم جلوشو بگیرم-
Jo March | دوشنبه شانزدهم فروردین ۱۴۰۰
7:3
معلم ادبیات داره داستانِ سهراب و گردآفریدومیگه
چقد جوگیر بوده سهراب 😂
ولی قشنگه به هرحال🤦🏼♀️😂
پ.ن بیربط: دارم از استرس میمیرم واسه فاینال پایانی؛ حس میکنم کافی نیستم و هنوز از "ا.ا" عصبانیم... شایدم از خودم. کاش تماممو بزارم این مدت که حسرت چیزیو نخورم بعدا... و صداهای بچههارو هم خفه کنم واسه خودم /:
Jo March | یکشنبه پانزدهم فروردین ۱۴۰۰
13:45
این همه زر بزن و با استرس پیام بده که یه جوابِ جامع و کامل بده، آقا تهش بیاد بنویسه:
-سیلیم بی نیتیجیِ ایزمین بیستیگی دیره *عکس اون دایناسوره*
(البته عادی تایپ کرده، من از حرصم دارم اینجوری میگم😂)
بترکی بقرآن.
داشتم خودمو سرزنش میکردم که آره تقصیر خودته ، اگه وضعیتت بهتر بود رفتاراش باهات اینجوری نمیشد. ولی بعدش گفتم چه ربطی داره؟! این همه دانش آموز از من بدتر هست که استاداشون فرق نمیزارن بینشون. حداقل یهو تو فیلتر حذفشون میکنن و تمام! اونوقت من این وسط نشستم رفتارایِ سنگینِ این لوسو تحمل میکنم.
پ.ن: یه جا نوشته بود هرگز برای دوستداشته شدن التماس نکن.
باید طلا گرفت حرفشو... اصلا متنفر باشه ازم؛ خب که چی. چیکار کنم الان.
Jo March | جمعه سیزدهم فروردین ۱۴۰۰
9:40
همش از هشت صبح تا شیش کلاس-
احساس میکنم تریلی از روم رد شده.
(+ چهااار زنگ مشتق و فلان؟ ?am I a joke to you)
مسئولامونم که گویا مسیحین کلا تعطیل رسمیا به هیچجاشون نیست :)))
Jo March | سه شنبه دهم فروردین ۱۴۰۰
10:1
-با اینکه یه هفته تعطیل بودم- یه جوووری خستم و دلم میخواد لش کنم و لوسیفرو کامل ببینم که حتی فکر انصراف از المپیاد هم داره به سرم میزنه :/
Jo March | جمعه ششم فروردین ۱۴۰۰
16:55
به قول یکی از بچه ها میگفت دیگه جرئت نمیکنم بیام توی تلگرام
همش خبر بد توشه :))
Jo March | دوشنبه دوم فروردین ۱۴۰۰
16:55
.Sometimes I feel like I'm living with psychos
Jo March | یکشنبه یکم فروردین ۱۴۰۰
13:11
امسال آسمون بره زمین، زمین بیاد آسمون باید لاغرتر شم-
Jo March | یکشنبه یکم فروردین ۱۴۰۰
11:23
مرورگر شما از Player ساپورت نمی کند