وقتی یه روز یادم بره قهوه یا نسکافه بخورم، سردرد دهنصافکن میگیرم :|
به قول Paul Wesley ، کِی این اتفاق افتاد اصلا؟ :))
Jo March | چهارشنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۰
17:14
چجوری بعضیامون از فرط تنهایی دیوونه نمیشیم؟
Jo March | چهارشنبه سی و یکم شهریور ۱۴۰۰
0:6
من
دارم
کم
میارم
.
Jo March | شنبه بیست و هفتم شهریور ۱۴۰۰
21:35
اینقدر دلم تنگه واسه فرودگاهِ امام که حتی با این استقبال ساده هم در گُنجِ خود نمیپوستم، طوری که انگار من مسافرم :)))))
Jo March | پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۰
23:28
قول بده ، بخندی بعد از این !
با اینکه فاصله واسه هردومون ، سخته
بشنوم ، اون کسی که رنجوندم
دوباره از تهِ دل ،
خوشحال و
خوشبخته :)
Jo March | پنجشنبه بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۰
23:23
-شاید عاشق شده باشم.
+من میشناسمش؟
-شاید.
+شاید نداره! یا میشناسمش یا نمیشناسمش دیگه.
-اگه واقعا خودش باشه، میشناسی؛ ولی شاید فقط زادهی خیالم باشه که در اون صورت نمیشناسیش.
+بالاخره کدوم؟
-نمیدونم. عشق چشمتو کور میکنه.
+خب به من بگو تا چشمتو باز کنم.
-تو بهم یه حقیقتِ تلخ تحویل میدی... ولی نمیدونی طرفت به دروغِ شیرین هم راضیه.
+به دروغِ شیرین راضیه یا با دروغِ شیرین زندهست؟!
-نمیدونم.
+میدونی...
Jo March | سه شنبه شانزدهم شهریور ۱۴۰۰
16:54
دارم خیلی بد حرف میزنم ولی واقعا تایپهای enfj و esfj ک.خلن.
خودمم یکیشونم دیگه؛ میدونم.
کسایی که کلا زندگیشون توی دیگران خلاصه میشه؛ اونایی که خیلی براشون مهمه دیگران چه فکری راجع بهشون میکنن... اونایی که بزرگترین ترس زندگیشون طرد شدن یا ناامید شدنِ دیگران ازشونه!
اونایی که اونقدر به دیگران فکر کردن که خودشونو از یاد بردن.
بعضی وقتا به تایپای دیگه غبطه میخورم. به بیخیالیشون... به منطقی بودنشون...
حداقلش اینه که یکی با خصوصیات من باید روانشناس بشه؛ که این روحیهی همدلیش تو زندگیش به کارش بیاد... ولی چه فایده که شرایط طوری نیست که بخوام دنبال اصلیترین علاقهی زندگیم برم؟ دنبال اون چیزی که بیشتر از هرچیزی براش ساخته شدم؟
Jo March | یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۴۰۰
22:21
فردا تولدمه ولی چرا حتی به کتفمم نیست؟
حتی وقتی از الان به تبریکای احتمالی دیگران فکر میکنم استرس میگیرم. واقعا باید اون همه پیام از سر انجام وظیفه رو تحمل کنم و بهشون جواب بدم؟ به جز دو سه تاش؟
کاش اصلا به جز همون دو سه نفر کسی نمیفهمید تاریخ تولدمو.
Jo March | دوشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۰
22:40
اینکه تعداد کلماتی که توی writing ازت میخوان دقیقا با تعداد کلماتی که نوشتی برابر شه، بهترین حس دنیاس.
Jo March | دوشنبه هشتم شهریور ۱۴۰۰
22:38
اینکه وقتی از یکی خوشت نمیاد نمیتونی بهش بگی چون بیشعوریه، باگ خلقته. (منظورم رابطهی عاشقانه نیست؛ اون موقع حق مسلم طرفه که بدونه اتفاقا! منظور توی روابط عادی و دوستانهس.)
چندبار باید یکیو بپیچونم آخه -__-
Jo March | پنجشنبه چهارم شهریور ۱۴۰۰
23:43
امان از زنِ شاعرِ عاشق که معنیِ شعر و عشق را میداند و معشوقی ندارد!
Jo March | پنجشنبه چهارم شهریور ۱۴۰۰
13:1
همهی اونایی که تنهان توی ذهنشون با یه دوست خیالی زندگی میکنن یا فقط منم؟ :)
Jo March | سه شنبه دوم شهریور ۱۴۰۰
23:33
"ن" میخواد واسه تولد من استوری بزاره
ینی هررررچی بگم از طنز قضیه کم نمیشهههه
از اون افتضاحتر اینه که آدم توقعیایه و فکر میکنه منم باید
صد در صد واسه تولدش استوری بزارم... منی که اصلا
ازش خوشم نمیاددد! /:
اصلا من نمیخوام هیشکی تولدمو تبریک بگه.
امسال در بیذوقترین حالت ممکنم و شنیدن تبریکای بقیه میتونه باحال باشه ولی دیگه به اندازهی قدیم بهم ذوق و شوق نمیده.
دلمم میخواد برم یه پیکنیک ساده و یکم خوراکی بخورم =) با مامان اینا حرف بزنم و دو تا عکس یادگاری بگیریم. همین.
Jo March | دوشنبه یکم شهریور ۱۴۰۰
0:11